سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به یکى از کسانى که بدو سخنى گفته بود و از مقدار وى بزرگتر مى‏نمود فرمود : ] پر نیاورده پریدى و در خردسالى بانگ در کشیدى . [ و شکیر ، نخست پرهاست که بر پرنده روید ، پیش از آنکه نیرومند و استوار شود ، و سقب شتر خردسال است و شتر بانگ بر نیاورد مگر آنگاه که فحل گردد . ] [نهج البلاغه]
قطره ی شبنم

عید سعید فطر مبارک

رسول گرامی اسلام، میفرماید: چون روز عید فطر شود، فرشتگان بر سر راه ها می‌استند و ندا می‌دهند: ای گروه مسلمانان! بشتابید به سوی پروردگار بزرگوار، که با نیکی منت می‌نهد؛ سپس پاداش فراوان بر آن می‌دهد. شما را فرمان دادند که شب به عبادت بپر دازید، که عبادت کردید. شما را به روزه فرمان دادند، که گرفتید و پروردگار تان را فرمان برداری کردید. پس جایزه های تان را دریافت کنید...[1]

حضرت علی علیه السلام، در برخی از عید ها، فرمودند: «إِنَّمَا هُوَ عِیدٌ لِمَنْ قَبِلَ اللَّهُ صِیَامَهُ وَ شَکَرَ قِیَامَهُ، وَ کُلُّ یَوْمٍ لَا یُعْصَى اللَّهُ فِیهِ فَهُوَ عِیدٌ»[2] این، عید کسی است که خداوند، روزة او را پذیرفته و عبادتش را قبول کرده است. و هر روزی که در آن، خداوند معصیت نشود، آن روز عید است.

امام رضا علیه السلام، میفرماید: روز فطر، از آن جهت عید قرار داده شده است که مسلمانان، اجتماعی داشته باشند که در آن روز گرد هم آیند و برای خدا بیرون آیند و او را بر نعمت هایی که به آنان داده است، بستایند و روز عید، روز تجمع، روز خوردن روزه، روز زکات، روز شوق و روز نیایش است؛ و برای آن که اولین روز از سال است که خوردن و آشامیدن در آن حلال است؛ چرا که ماه رمضان، اولین ماه سال نزد اهل حق است. پس خداوند، دوست داشت که بندگان در چنین روزی، همایشی داشته باشند تا خدا را حمد و ستایش نمایند و در این روز، تکبیر در نماز، از آن روی بیش از روز های دیگر قرار داده شده است که تکبیر، بزرگداشت خداوند و ستایش و ثنای او بر نعمت هدایت است، آن گونه که خداوند فرموده است: « و خدا را بر اینکه شما را هدایت کرده بزرگ بشمارید و شاید شکرگزارى کنید[3]»...[4]

خطبة امیر المؤمنین علیه السلام، در روز عید فطر

«الْحَمْدُ لِلَّهِ غَیْرَ مَقْنُوطٍ مِنْ رَحْمَتِهِ-  وَ لَا مَخْلُوٍّ مِنْ نِعْمَتِهِ-  وَ لَا مَأْیُوسٍ مِنْ مَغْفِرَتِهِ-  وَ لَا مُسْتَنْکَفٍ عَنْ عِبَادَتِهِ-  الَّذِی لَا تَبْرَحُ مِنْهُ رَحْمَةٌ-  وَ لَا تُفْقَدُ لَهُ نِعْمَةٌ-  وَ الدُّنْیَا دَارٌ مُنِیَ لَهَا الْفَنَاءُ-  وَ لِأَهْلِهَا مِنْهَا الْجَلَاءُ-  وَ هِیَ حُلْوَةٌ خَضِرَةٌ-  وَ قَدْ عَجِلَتْ لِلطَّالِبِ-  وَ الْتَبَسَتْ بِقَلْبِ النَّاظِرِ-  فَارْتَحِلُوا مِنْهَا بِأَحْسَنِ مَا بِحَضْرَتِکُمْ مِنَ الزَّادِ-  وَ لَا تَسْأَلُوا فِیهَا فَوْقَ الْکَفَافِ-  وَ لَا تَطْلُبُوا مِنْهَا أَکْثَرَ مِنَ الْبَلَاغِ»[5]

ترجمه: «سپاس خداوندى را سزاست که کسى از رحمتش مأیوس نیست و نعمتش همه آفریدگان را فرا گرفته، و کسى از آمرزش وى ناامید نبوده و هیچ کس از پرستش او سرپیچى ندارد، زیرا همگان به این حقیقت معترفند که او شایسته پرستش است‏

و جز او کسى اهلیت معبود بودن را ندارد. آرى او خداوندى است که نعمتش زوال نمى‏پذیرد و رحمتش را از کسى دریغ ندارد.

دنیا سرایى است که فنا بر پیشانیش نوشته شده و جلاى وطن براى اهل آن مقدّر گردیده است، دنیا (ظاهرا) شیرین و سرسبز (و دل انگیز و وسوسه آمیز) است، اما به سرعت در علاقه‏مندانش نفوذ مى‏کند، و با قلب و روح آن کس که به آن نظر افکند مى‏آمیزد، بنا بر این سعى کنید با بهترین زاد و توشه‏اى که در اختیار شماست از آن کوچ نمایید، و بیش از نیاز و کفاف از آن نخواهید، و زائد بر آنچه حاجت دارید از آن نطلبید.»

شرح خطبه

این خطبه در واقع از دو بخش تشکیل شده، بخشى از آن حمد و ثناى الهى است، و بخش دیگرى مذمّت دنیا، و هشدار به مردم براى تهیه زاد و توشه آخرت است، و به نظر مى‏رسد که بخشهاى قابل ملاحظه‏اى از این خطبه طولانى در کلام رضى نیامده است،[6] به همین دلیل پیوند روشنى در میان دو بخش خطبه دیده نمى‏شود، ولى هر دو بخش در عین فشردگى بسیار پر معنى و هشدار دهنده است.                        

بخش اول

رحمت بى‏پایان خدا  

در بخش اوّل این خطبه سخن از حمد و ثناى الهى است، با تعبیراتى بسیار پر معنى و حساب شده، و در آن به شش وصف از اوصاف الهى اشاره شده که هر کدام در بر گیرنده نعمتى است که مى‏تواند انگیزه حمد و ثنا و پرستش او شود.

نخست مى‏فرماید: «ستایش ویژه خداوندى است که کسى از رحمتش مأیوس نمى‏شود». (الحمد للّه غیر مقنوط«[7]» من رحمته).

چگونه ممکن است از رحمت بى‏پایان او مأیوس شد در حالى که خودش‏ مى‏فرماید: «وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ‏ء»[8] «رحمت من همه موجودات را فرا گرفته است». و نیز از زبان یعقوب پیامبر خدا مى‏فرماید:«لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکافِرُونَ»[9] «از رحمت خدا مأیوس نشوید که تنها کافران از رحمت خدا مأیوس مى‏شوند». از زبان پیامبر بزرگ حضرت ابراهیم علیه السلام، نقل مى‏کند: «وَ مَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ»[10]،  «چه کسى از رحمت پروردگارش مأیوس مى‏شود جز گمراهان» بنا بر این انسان در هر شرایطى باشد و هر قدر آلوده به گناه گردد باز باید به سوى خدا برگردد، و از رحمتش مأیوس نباشد که این یأس کفر و ضلالت و بزرگترین گناهان است.

و در جمله دوم مى‏فرماید: «و هیچ جا و هیچ کس از نعمتهایش خالى نیست» (و لا مخلوّ من نعمته).

همان گونه که در قرآن آمده: «أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً»[11]، «آیا ندیدید که خداوند آنچه در آسمانها و زمین است مسخر شما کرده، و نعمتهاى آشکار و پنهان خود را به طور گسترده بر شما ارزانى داشته است و براى تکمیل این سخن در جمله سوم اضافه مى‏کند «و از مغفرت و آمرزش او کسى نومید نمى‏گردد». (و لا مأیوس من مغفرته).

چرا که خودش فرموده: «قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»،[12] بگو اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده‏اید از رحمت خدا نومید نشوید که خدا همه گناهان را مى‏آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است».

این جمله‏هاى تکان دهنده که با انواع لطف و عنایت الهى همراه است چنان‏ سفره رحمت و مغفرت او را گسترده که همگان مى‏توانند بر سر آن بنشینند، حتى در حدیثى از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم آمده است: «در روز قیامت آن چنان خداوند دامنه مغفرت خود را مى‏گستراند که به فکر احدى خطور نکرده است، تا آنجا که حتى ابلیس هم در رحمت او طمع مى‏کند»، «لیغفر اللّه یوم القیامة مغفرة ما خطرت قطّ على قلب أحد حتّى إبلیس یتطاول الیها»[13] و در حدیث نبوى دیگرى مى‏خوانیم: «خداوند عز و جل یک صد رحمت دارد که یکى از آنها را بر زمین نازل کرده و در میان مخلوقاتش تقسیم نموده است و آنچه از محبّت و رحم و مروّت در میان آنها است از آثار همان یک جزء است، و نود و نه جزء دیگر را جهت خودش براى روز قیامت ذخیره کرده است[14] و از آنجا که توجه به این امور سبب گرایش بندگان به عبادت او مى‏شود در چهارمین جمله مى‏فرماید: «از پرستش و عبادتش نباید سرپیچى کرد» (و لا مستنکف عن عبادته).

چرا که با آن همه نعمت و رحمت، استنکاف از عبادت او جز عذاب و خوارى نتیجه‏اى ندارد قرآن مجید مى‏گوید: «وَ أَمَّا الَّذِینَ اسْتَنْکَفُوا وَ اسْتَکْبَرُوا فَیُعَذِّبُهُمْ عَذاباً أَلِیماً وَ لا یَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً»[15]، و آنها را که ابا کردند و تکبّر ورزیدند مجازات دردناکى خواهد کرد، و براى خود غیر از خدا سرپرست و یاورى نخواهند یافت سپس در بیان پنجمین و ششمین مواهب الهى مى‏فرماید: «همان خدایى که رحمتش دائمى و زوال ناپذیر است» (نعمتش همیشگى و جاودانى» و هر زمان نعمت تازه‏اى از او فرا مى‏رسد) (الّذى لا تبرح منه رحمة، و لا تفقد له نعمة).

با این که در اوصاف پیشین سخن از «رحمت» و «نعمت» الهى بود باز در اینجا هر

دو تکرار شده است و از ظاهر تعبیرات این چند جمله چنین استفاده مى‏شود که نخست اشاره به اصل رحمت و نعمت الهى شده، سپس از دوام و پایدارى آنها سخن به میان آمده که هر کدام موهبتى جداگانه است، نعمت و رحمت او از مواهب اوست، و داوم آنها نیز از عنایات او. و این همان است که در قرآن مجید مى‏خوانیم:«وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها»[16]، و اگر نعمتهاى خداوند را بشمارید هرگز نمى‏توانید آنها را احصاء کنید.

بخش دوم

«و الدّنیا دار منی لها الفناء و لأهلها منها الجلاء و هی حلوة خضراء، و قد عجلت للطّالب و التبست بقلب النّاظر، فارتحلوا منها بأحسن ما بحضرتکم من الزّاد، و لا تسألوا فیها فوق الکفاف، و لا تطلبوا منها أکثر من البلاغ.»

دنیا سراى آرزوها

از آنجا که همیشه حبّ دنیا بزرگترین مانع راه سعادت انسانها بوده است، و شیفتگى نسبت به زرق و برق آن سرچشمه انواع گناهان مى‏باشد امام علیه السّلام در بخش دوم این خطبه به نکوهش دنیا پرداخته، و با شش ویژگى آن را وصف مى‏کند.

نخست مى‏فرماید: «دنیا سرایى است که فنا بر پیشانیش نوشته شده» (و الدّنیادار منی لها الفناء).

آرى آثار فنا و زوال از در و دیوار جهان نمایان است، درختانى که در بهار شکوفه مى‏آورند و برگهاى زیبا بر شاخسار آنها ظاهر مى‏شود چند ماه بعد به هنگام پاییز پژمرده و خشک شده و با تند باد به هر سو پراکنده مى‏شوند، گویى نه بهارى در کار بود و نه برگ و نه شکوفه‏اى جوانان نیرومند و پر نشاط دیروز، پیران ناتوان و خسته امروزند، و پیران خسته امروز استخوانهاى پوسیده فردا عجبا که قانون فرسودگى و پیرى در مجموعه جهان آفرینش و عالم خلقت نیز حاکم است.

سپس امام علیه السّلام به بعد دیگرى از این معنى پرداخته، مى‏فرماید: «و جلاى وطن براى اهل آن مقدر شده است» (و لأهلها منها الجلاء).

همه انسانها بدون استثنا دیر یا زود با این سراى فانى وداع مى‏گویند و به سوى زندگى جاویدان سراى دیگر مى‏شتابند، این یک تقدیر حتمى الهى است که هیچ کس نمى‏تواند آن را انکار کند، و به همین دلیل در آیات قرآن از مرگ به عنوان «یقین» یاد شده، چرا که حتّى منکران مبدأ و معاد نیز به آن یقین دارند در سومین و چهارمین وصف به پاره‏اى از جهات فریبنده دنیا که گروهى را به سوى خود جذب مى‏کند اشاره کرده، مى‏فرماید: «این دنیا (ظاهرا) شیرین و سرسبز (و دل انگیز و وسوسه‏آمیز) است» (و هی حلوة خضراء).

شیرینى مربوط به ذائقه و خرمى و طراوت مربوط به باصره و بینایى است، آرى زیبایى خیره کننده و زرق و برق دنیا انسانهاى غافل را به سوى خود مى‏کشاند، و حلاوت و شیرینى‏اش انسانها را آلوده مى‏سازد، بدیهى است جهات فریبنده دنیا تنها مربوط به این دو حسّ نیست، بلکه از طریق تمام حواس نیز جاذبه‏هاى مخصوص به خود دارد، در واقع ذکر این دو واژه (حلوة خضراء) کنایه از تمام جهاتى است که ایجاد جاذبه مى‏کند.

در پنجمین و ششمین وصف مى‏فرماید: «دنیا با سرعت به سوى علاقه‏مندانش پیش مى‏رود (و در آنها نفوذ مى‏کند)، و با قلب و روح آن کس که به آن نظر افکند مى‏آمیزد» (و قد عجلت للطّالب و التبست بقلب النّاظر).

آرى طبیعت دنیا این است که ظاهرا «خیر عاجل» و منفعت زودرسى دارد، و هنگامى که به سراغ انسان مى‏آید چنان نفوذ مى‏کند که گاهى جزیى از روح و جان او را تشکیل مى‏دهد، زیرا در دیده‏ها زیبا و سرسبز است، و در ذائقه‏ها شیرین و گوارا است و به همین دلیل رهایى از عشق آن آسان نیست، آرى آنچه دیده مى‏بیند دل از آن یاد مى‏کند، تا آنجا که شاعر را وادار مى‏سازد که از دست دیده و دل فریاد بکشد و خنجرى از فولاد بسازد و بر دیده بزند تا دل را آزاد سازد. بعد از بیان ویژگى‏هاى ششگانه بالا و آماده شدن دلها براى پذیرش فرمان الهى، امام مى‏فرماید: «بنا بر این سعى کنید با بهترین زاد و توشه‏اى که در اختیار شماست از آن کوچ نمایید، و بیش از نیاز و کفاف از آن نخواهید، و زائد بر آنچه حاجت دارید از آن نطلبید» (فارتحلوا منها بأحسن ما بحضرتکم من الزّاد و لا تسألوا فیها فوق الکفاف، و لا تطلبوا منها أکثر من البلاغ).

فراموش نکنید شما مسافرانى هستید که موقّتا در این منزلگاه اقامت جسته‏اید، مسافران آگاه و بیدار در چنین منزلگاههایى به تهیه زاد و توشه مى‏پردازند، و از بهترین و مفیدترین زاد و توشه‏ها براى خود فراهم مى‏کنند، هرگز بار خود را با اشیاء بیهوده سنگین نمى‏کنند، و به گردنه‏هاى صعب العبور که در مسیر خود پیش رو دارند مى‏اندیشند آنها از این فرمان الهى الهام مى‏گیرند که: «وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى‏ وَ اتَّقُونِ یا أُولِی الْأَلْبابِ»[17]

«زاد و توشه تهیه کنید که بهترین زاد و توشه پرهیزگارى است، و از (مخالفت فرمان) من بپرهیزید اى خردمندان»،

در نتیجه رهروان راه کوی دوست، به تهیه این زاد و توشه الهى، یعنى تقوای الهی می‌پردازند، و هرگز به خواب غفلت فرو نمى‏روند. «پیام امام شرح تازه و جامعی بر نهج البلاغه ج2 ص 501»


[1] . کنز العمال، ج 8، ص 483.

[2] . نهج البلاغه، حکمت 428.

[3] .  «وَ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلى‏ ما هَداکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»، (سورة بقره آیة 185.)

[4] . من لایحضره الفقیه، ج1، ص 522.

[5] . نهج البلاغه، خطبه 45.

[6] . آیت الله مکارم شیرازی، پیام امام شرح تازه و جامعی بر نهج البلاغه، ج2، ص 499.

[7] .  «مقنوط» از مادة «قنوط» به گفتة راغب در مفردات، به معنی مأیوس شدن از خیر و رحمت است. و «قنوط» صیغة مبالغه و به معنای بسیار نا امید است.

[8] . سورة اعراف، آیه 156.

[9] . سورة یوسف، آیة 87.

[10] . سورة حجر، آیة 56.

[11] . سورة لقمان، آیة 20.

[12] . سورة زمر، آیة 53.

[13] .  فی ظلال نهج البلاغه، ج1، ص 269.

[14] . مجمع البیان، ذیل تفسیر آیة بسم الله الرحمن الرحیم، در آغاز سورة حمد.

[15] . سورة نساء، آیة 173.

[16] . سورة نحل، آیة 18.

[17] . سورة بقره، آیة 197.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن علی نصرتی 90/6/9:: 3:14 صبح     |     () نظر